سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عمل اندک همراه با دانش، بهتر از عمل بسیار همراه با نادانی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
چهارشنبه 88 آذر 18 , ساعت 5:53 عصر

تاریخچه ی شهر شیراز

شیراز در ادبیات پارسی

کورش محسنی

 

 در افسانه ها آمده است که شیراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پیشدادیان) شهر شیراز را تأسیس کرد و نام خود را بدان بخشید. به روایتی دیگر، نام این دیار، "شهرراز" بوده که به اختصار شهر از و شیراز خوانده شده است.
در حالی که بر اساس تحقیقات "تدسکو" شیراز به معنای مرکز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافی دان مسلمان قرن چهارم هجری، علت نامگذاری شیراز شباهت این سرزمین به اندرون شیر می داند، چرا که به قول او عموما" خواربار نواحی دیگر بدانجا حمل می شد و از آنجا چیزی به جایی نمی بردند. و بالاخره بنا به نوشته کتاب "صورالاقالیم"، از جهت وجود دام های بسیار در دشت شیراز، آنجا را "شیرساز" نامیده اند.

 باری، بیش از هر چیز نام زیبا و سحرانگیز شیراز که واژه ای فارسی است، بهترین گواه بر این باور است که برخلاف پندار پاره ای از جغرافی دانان مسلمان، تأسیس این شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ایران باز می گردد، شیراز، هم اکنون نیز در محل تقاطع مهمترین راه های ارتباطی شمال به جنوب و شرق به غرب کشور است و این موقعیت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا که در عهد هخامنشیان، شیراز بر سر راه شوش (پایتخت هخامنشی) به تخت جمشید و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانیان راه ارتباطی شهرهای بسیار مهمی چون بیشابور و گور با استخر، از جلگه شیراز می گذشت.
 در نتیجه مسلم است که چنین محل حاصلخیز و خوش آب و هوایی که در تقاطع مسیرهای مهمی که برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالی از آبادی و سکنه نبوده است. وجود آثار قدیمی مانند قصر ابونصر در حوالی شیراز که قدمت آن به دوره اشکانیان می رسد و نقوش برجسته برم دلک، (در چندکیلومتری شرق قصر ابونصر) که از آثار دوره ساسانی است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، کهندژ) در سمت شرق تنگ سعدی و چند نقش برجسته در دهکده گویم در چهار فرسنگی شمال غرب شیراز و همچنین پیدا شدن سکه هایی در ضمن حفاری های قصر ابونصر، که بر آنها با خط پهلوی نام شیراز نقش بسته است، جملگی بر وجود شهر یا بلوکی به نام شیراز، در همین محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.

علاوه بر آنچه گفته شد، کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی کامرون در سال 1314 ه.ش، به پیدایش خشت نبشته هایی انجامید که بر روی چند فقره از آنها نام شیراز مشخص بود. بدین ترتیب می توان احتمال داد، این وادی که در عهد رونق تخت جمشید، آبادی کوچکی بیش نبوده است، بعد از انهدام پایتخت هخامنشیان، سمندروار از دل خاکستر آن دیار برپا خاسته است.
آخرین کلام این که در اشعاری از شاهنامه فردوسی، استاد حماسه سرای طوسی، به مناسبت هایی از شیراز یاد شده، مثلاً راجع به شیراز در عهد کیانیان آمده است:

دوهفته در این نیز بخشید مرد     سوم هفته آهنگ شیراز کرد
    هیونان فرستاد چندی ز ری         سوی پارس، نزدیک کاوس کی
 

و در مورد شیراز، در روزگار اشکانیان، چنین مطالبی ذکر شده است:

چو بنشست بهرام زاشکانیان      ببخشید گنجی به ارزانیان
     ورا بود شیراز تا اصفهان        که داننده ای خواندش مرزمهان

و بالاخره اینکه در عهد پیروز و قباد ساسانی، سپهبد ایران، "سوفرای" از اهالی شهر شیراز بود

بدان کار شایسته شه سوفرای     یکی پایه ور بود و پاکیزه رای
جهان دیده از شهر شیراز بود        سپهبد دل و گردن افراز بود


 استخری در کتاب مسالک و ممالک که در نیمه اول قرن چهارم هجری تألیف شده است، راجع به آثار و بقایای فرهنگی قبل از اسلام، در شیراز می گوید:
شیراز قلعه ای به نام شاه موبد دارد. وی همچنین از دو آتشکده به نام های کارستان و هرمز در آن سرزمین یاد می کند.
باری در مجموع گفتار استخری که شیراز سیزده ناحیه (طسوج) دارد که در هر کدام از آنها قراء و کشتزارهایی موجود است که متصل به هم قرار گرفته اند. و نیز نظر ابن بلخی که در روزگار ملوک فرس، شیراز ناحیتی بود و حصاری چند بر زمین، می تواند روشنگر قدمت شیراز، به عنوان یک سرزمین مسکون آباد (و نه یک شهر بزرگ) باشد...

برگرفته شده از: http://www.eshiraz.ir

                                               شیراز در ادبیات پارسی                             

حافظ:

خوشا شیراز و وضع بی مثالش     خداوندا  نگه  دار  از  زوالش

شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم           عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

اگر چه زنده رود آب حیات است     ولی شیراز ما از اصفهان به

به شیراز آی و فیض روح قدسی        بجوی از مردم صاحب کمالش

سعدی:

شیراز مشکین می‌کند چون ناف آهوی ختن      گر باد نوروز از سرش بویی به صحرا می‌برد

خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز           که برکند دل مرد مسافر از وطنش

سنایی:

چشم بگشا و فرق کن آخر          عنبر از خاک و شکر از شیراز

عبید:

رفتم از خطه ی شیراز و به جان در خطرم    وه کزین رفتن ناچار چه خونین جگرم

لطفعلی صورتگر:

هر باغبان که گل به سوی برزن آورد           شیراز را دوباره به یاد من آورد

* هر گونه برداشت از داده‌های این تارنگار تنها با ذکر نام نویسنده و نشانی مجاز است.(کورش محسنی)

» عکس‌: حافظیه و جهان‌نما در روز برفی » آرامگاه حافظ / حافظیه در شب باران » باغ رویایی جهان نما



کلمات کلیدی :
چهارشنبه 88 آذر 18 , ساعت 5:53 عصر

سپاه کمبوجیه و توفان شن

گشایش مصر، حبشه و آمون

کورش محسنی

 گشایش مصر

 کورش بزرگ پیش از جان سپردن، بخش آسیای میانه (توران) را به فرزند کهتر خود بردیا سپرد. بردیا از پرداخت مالیات به برادر مهتر خود یعنی "کمبوجیه" جانشین کورش بزرگ و پادشاه ایران معاف بود.

 آغاز یورش کمبوجیه به کشور مصر احتمالا از سال 525 پ. م. بود. در این سال مصر در حال فروپاشی از درون بود. سال پیش از آن، "آمازیس" فرعون مصر وفات یافته بود و پسرش "پسامتیک سوم" جای او را گرفته بود. از آن سو کمبوجیه پس از نشستن بر تخت شاهی کار آماده سازی سپاه خود برای گشایش مصر آغاز کرد. در این میان پیوستن شخصی به نام "فانس" از اهالی "هالیکارناس" که به گفته‌ی هم شهری‌اش هرودوت، «مردی بود در داوری، درست و در جنگ، دلاور»، به کمبوجیه در زمینه‌ی داده‌های جنگی بسیار سودمند بود. او توانست ایرانیان را از وضعیت لشکریان مصر و راه‌های دسترسی به دلتای نیل، آگاه سازد.

 کمبوجیه به پشتیبانی فنیقی‌ها و قبرسی‌ها توانست نیروی دریایی توانمندی را ایجاد نماید. این در حالی است که پدر او یعنی کورش بزرگ در زمان زندگی خویش نتوانسته بود چنین کاری را به سرانجام برساند. هم‌چنین کمبوجیه با پادشاه تازیان در بخش غزه و مرز مصر،  پیمانی بست که در پی آن، ایشان آب مورد نیاز سپاه ایران را تامین می‌کردند.

 سپاه فرعون مصر "پسامتیک" که دربردارنده‌ی سربازان مصری و مزدوران "کاریه ای" و یونانی بود، در دهانه‌ی رود نیل به پیش‌واز سپاه ایران آمده بود، که پس از شکست، به دژ "ممفیس" پناهنده و پس از چند ماه محاصره تسلیم شد. اکنون مصر نیز به گستره‌ی بزرگ فرمانن‌روایی ایران افزوده شده بود. پس از این کمبوجیه کوشید تا آرزوهای فراعنه‌ی مصر که گسترش مصر به سوی غرب (لیبی و سیرنائیک) و به سوی جنوب (نوبیه = اتیوپی) بود را به حقیقت نزدیک سازد.

 

سپاه ایران و توفان شن

 لیبیایی‌ها پیش‌کش‌هایی را برای اعلام فرمان‌برداری نزد پادشاه ایران فرستادند. پس از این سه لشکرکشی در پیش بود. لشکرکشی به:

1- قرتاجنه‌ای‌ها (کارتاژ) ; 2- آمونی‌ها ; 3- حبشی‌های دراز عمر

 ولی لشکرکشی به کارتاژ کنار گذاشته شد. زیرا فنقی‌های سپاه کمبوجیه نمی‌خواستند با هم خون‌های خود به کارزار بپردازند. در این میان لشکرکشی به آمون و حبشه (اتیوپی) انجام شد ولی هر دو با شکست سنگین روبرو گشت. هردودت درباره‌ی این لشکرکشی‌ها می‌گوید «رفتن به کارزار بدون آن‌که هیچ گونه آماد و پشتیبانی در نظر گرفته شده باشد، بدون توجه به این که برای گشایش مرز پایانی جهان جنگدیده می‌شود!». به هر روی این دو سپاه در میانه‌ی راه گرفتار توفان شن شدند و به گونه‌ای شگفت هیچ گاه باز نگشتند.


* هر گونه برداشت از داده‌های این تارنگار تنها با ذکر نام نویسنده و نشانی مجاز است.(کورش محسنی)

+ کشف بقایای اجساد 2500 ساله سربازان ایرانی در صحرای مصر + عکس



کلمات کلیدی :
چهارشنبه 88 آذر 18 , ساعت 5:53 عصر

سرزمین پارسوماش

هخامنشیان از چیش پیش تا کورش بزرگ

کورش محسنی

 در منابع آشوری از سرزمین «پاسورماش» در پیرامون دریاچه ارومیه یاد گردیده است. شاه پارسوماش یعنی «چیش‌پیش» یا تیس‌پس (640-675 پ.م.) در اندیشه‌ی جٌداسَری از دولت ماد بود. وی بهترین زمان را دوران تاخت و تاز سکاییان ایرانی‌تبار در سرزمین ماد دانست. پارسیان ِ سرزمین پارسوماش بر «انشان» در بخش ایلام چیرگی داشتند و از تاخت و تاز سکایان در امان بودند. ایشان در این زمان به سمت دره‎های کوهستان‌ها در ناحیه‌ای به حرکت درآمدند که در آینده دو تن از نوادگان چیش‌پیش – یعنی کورش بزرگ در پاسارگاد و داریوش بزرگ در پارسه – آن را پُر آوازه کردند.

 بنابراین چیش‌پیش در هنگام مرگ بر دو سرزمین یعنی زادبومش پارسوماش در پیرامون دریاچه ارومیه به همراه انشان و پس از آن سرزمین تازه به دست آمده‌ی پارسیان یعنی «پارسه» فرمان‌روایی می‌کرد. طبیعی است که پس از مرگش سرزمین‌هایش میان دو پسرش تقسیم گردد. آریارمنه (Ariaramna) فرزند کهتر به گواهی لوح برجای مانده از او «شاه ِ بزرگ، شاه ِ شاهان، شاه ِ سرزمین پارسه، پسر ِ شاه چیش‌پیش، نوه‌یِ هخامنش» گردید. ولی فرزند کهتر یعنی کورش یکم (600-640 پ.م.) با اینکه پسر مهتر بود، فرمان‌گزار برادر شد و تنها به عنوان «شاه ِ بزرگ» دست یافت و بر میهن دیرینه، یعنی پارسوماش فرمان‌روایی کرد.

 در 625 پ.م. در سرزمین ماد «هووخشتره» پسر «خشتریته» بار دیگر توانست به روزگار ماد سر و سامان بدهد. وی به بازگویی هردوت سَرهای سرکردگان سکایی را از باده گرم کرد و با این تدبیر آنها را فرو گرفت. وی توانست با یاری سکایان ِ فرمان‌گزار، سپاهی توانمند بسازد که دربرگیرنده‌ی سه بخش کمان‌داران، نیزه‌داران و سواران بود و احتمالا همو بود که توانست به پادشاهی «شاه ِ شاهان» آریارمنه پایان بدهد. به همین سان پسرش «آرشام» و نوه‌ی او «ویشتاسپ» را حتی از جایگاه «شاه»ی برانداخت و لوح آریارمنه را نیز با خود به اکباتان برد. هووخشتره احتمالا توانسته بود بر سرزمین پارسوماش که در دستان کورش یکم بود چیره گردد.

 در این زمان پادشاهی هر دو سرزمین – یعنی پارسه و پارسوماش – به کمبوجیه‌ی یکم (559-600 پ.م.) سپرده شد و در کل عنوان «شاه شهر انشان» را یافته بود. کمبوجیه که از درگیری‌های میان‌رودان دور بود و کمابیش سرزمین خود را در آرامش می‌دید، توانست با زناشویی با ماندانا دختر ایشتوویگو (آشتیاگ) پایگاه برجسته‌ای برای خود در میان مادها بیابد.

 از این پیوند زناشویی کورش بزرگ زاده شد. کورش دوم (559 پ.م.) بی‌درنگ پس از نشستن بر تخت شاهی در پاسارگاد دست به ساختن سازه‌هایی زد تا نشان دهد از دوده‌ی پادشاهان است و به گونه‌ای توان خود را به دیگر قدرت‌ها نشان دهد. او در پاسارگاد و در سنگ‌نبشته‌ای خود را «شاه ِ بزرگ، هخامنشی» می‌خواند و این نشان دهنده‌ی آن است که او دیگر فرمان‌گزاری پدربزرگ خود یعنی آشتیاگ را برنمی‌تافته. با بررسی این رخ‌دادها درمی‎یابیم که کورش بزرگ به همراه شماری از سران ماد در اندیشه‌ی گردآوردن همگی تیره‌های ایرانی و راه اندازی فرمان‌روایی بزرگ ایران بوده است.

کمرون، جورج گلن 1381: ایران در سپیده‌دم تاریخ، برگردان حسن انوشه: 171-161

* هر گونه برداشت از داده‌های این تارنگار تنها با ذکر نام نویسنده و نشانی مجاز است.(کورش محسنی)

+ جشن چهارشنبه سوری (ریشه‌ها و آیین‌ها)
+ سفره‌ی هفت سین نوروز (پیشینه و آیین)
+ جشن نوروز (ریشه‌‌ها و آیین‌ها)



کلمات کلیدی :
چهارشنبه 88 آذر 18 , ساعت 5:53 عصر

مرز میان سرزمین ایران - توران و ترکستان

مرزهای ترکستان در سال‌های 313، 361، 603 خورشیدی

کورش محسنی


مرزهای ترکستان در سال 322 هجری مهی / 313 خورشیدی


 ابواسحاق ابراهیم محمدالفارسی الاصطخری که در سال 322 ه.ق درگذشته، در کتاب «ممالک و مسالک» در ذکر فرارود (ماوراءالنهر) می‌نویسد:
    جانب شرقی [فرارود]، راشت و مامر و حدود ختل از حد زمین هندوستان، بر یک خط است. جانب غربی [فرارود]، ولایت غزنه و حد طراز برتقویس بازگردد تا فاراب و بیسکند و سغد و نواحی بخارا تا خوارزم و کنار دریا و جانب شمالی [فرارود]، حدود ترکستان تا حد فرغانه و طراز بر خط راست به حکم آن که ختل بر جریاب است. و جانب جنوبی [فرارود]، از جیحون نخست از بدخشان درآید تا دریای خوارزم، بر خطی مستقیم و ختل را در شمار ماوراءالنهر نهایدم زیرا که ختل میان رود جریاب و وخش آب افتاده است... هیچ دارالحرب، صعب‌تر و دشوارتر از ترکستان نیست و خوارزم ثغراسلام در پیش ترکستان و همه‌ی ماوراءالنهر، ثغر است.



مرزهای ترکستان در سال 372 هجری مهی / 361 خورشیدی


 نگارنده‌ی کتاب «حدودالعالم من المشرق و المغرب» که تالیف آن در سال 372ه.ق به پایان رسیده است، مرزهای ایرانشهر و سرزمین تیره‌های ترک را به روشنی نشان می‌دهد. در فصل «سخن اندر ناحیت ماوراءالنهر و شهرهای وی» درباره‌ی فرغانه  می‌خوانیم:
   ناحیتی است آبادان و بزرگ با نعمت‌های بسیار و اندر وی کوه بسیار و دشت و شهرها و آب‌های روان و در ِ ترکستان است.

درباره‌ی اسپیجاب می‌نویسد:
   ناحیتی است بر سر حد مسلمانان و کافران [ترکان شمنی]، جایی بزرگ است و آبادان و بر سرحد ترکستان و هر چیز از همه ترکستان خیزد، آن‌جا افتد.

درباره‌ی کاژ (کات) مرکز خوارزم می‌نویسد:
   و کاژ قصبه خوارزم است و در ِ ترکستان غوز [غُز] است و بارگاه ترکان و ترکستان و ماوراءالنهر و خزران.

درباره‌ی گرگانج می‌نویسد:
   گرگانج شهری است که اندر قدیم، آن مُلک خوارزم شاه بودی و اکنون [372 مهی[ پادشاهی‌اش جداست و پادشاه او را امیر گرگانج خوانند و شهری است با خواسته بسیار و در ِ ترکستان است.


مرزهای ترکستان در سال 621 هجری مهی / 603 خورشیدی


 یاقوت در معجم‌البدان که تالیف آن در سال 621 ه.ق است، زیر واژه‌ی ترکستان و درباره‌ی تغرغز می‌نویسد:
   بلاد تغرغز و سامان ایشان چین و تبت است و سایر ترکان خزلج و کیماک و غز جفروبجناک و بذکش و اذکش و خفشاق و خرخیزاند و حدود ایشان، از ملک مسلمان‌نشین فاریاب است.

او درباره ی شهر جند و چنین می‌نویسد:
   شهر بزرگی در بلاد ترکستان است که میان آن و خوارزم، ده روز راه است و بلاد ترک را از ماوراءالنهر نزدیک به سیردریا می‌گیرند.

و درباره‌ی ختن می‌نویسد:
   شهر و ولایتی است، پایین‌تر از کاشغر و آن طرف بوزکند که جزء بلاد ترکستان به شمار است!

و درباره‌ی شلجیک می‌نویسد:
شهری از ناحیه‌ی طراز، از حدود ترکستان بر کناره‌ی سیحون است.

درباره‌ی کاسان چنین می‌نویسد:
   کاسان شهر بزرگی است در اول بلاد ترکستان، آن طرف رود سیحون [سیردریا] و آن سرف چاچ و قلعه‌ی حصینی دارد و بیابان اخسیکث بر دروازه‌ی آن است.

درباره‌ی کاشغر چنین می‌نویسد:
   شهری است با دهکده‌های اطراف آن، از سمرقند و نواحی آن، بدان‌جا راه است و در میانه‌ی بلاد ترکستان است.


 با بررسی اسناد در دست آشکار می‌شود سرزمین و خاستگاه راستین ترکان در شرق سرزمین آریانشین در این مناطق بوده است: صحرای تکله در ترکستان چین و کنار کاشغردریا (قزل‌سو) و کناره‌های یارکنددریا (رود تارم) و کنار دریاچه‌ی ایسیگ گول در شمال ایران بزرگ و کناره‌های رود «چو» و دریاچه‌ی خوارزم (آرال) و شمال شبه جزیره‌ی منقشلاق.

تیره‎‌های آریایی سکایی و سرمت و ... (تورانیان) در بخش شما شرقی ایران جای داشتند و میانه‌ی سرزمین ایران و ترکستان را تیره‌های هندواروپایی زبان تشکیل می‌دادند.

طالع، هوشنگ 1386: «تاریخ تمدن و فرهنگ ایران کهن»، انتشارات سمرقند، صص 76-73

* هر گونه برداشت از داده‌های این تارنگار تنها با ذکر نام نویسنده و نشانی مجاز است.(کورش محسنی)

+ عکس‌هایی از طبیعت بهاری استان خوزستان (بخش یکم)
+ عکس‌هایی از طبیعت بهاری استان خوزستان (بخش دوم)
+ آذرابادگان چگونه آزاد شد؟ (یادداشت‌های آریو برزن)



کلمات کلیدی :
چهارشنبه 88 آذر 18 , ساعت 5:53 عصر

پان‌ترکسیم و تالشیان

تالشان تحت فشار دولت جمهوری آذربایجان

کورش محسنی

 پی‌گیری سیاست‌های پان‌ترکی در جمهوری آذربایجان (اران) به ویژه در سال‌های 1992-1993 انگیزه‎ی ایجاد تنش‌های قومی در این بخش به ویژه  در میان تالشی‌ها، لزگی‌ها و آوارها شده است. در این کشور افزون بر قوم ترک‌زبان اقلیت‌های لزگی، آوار، تالشی، کرد، ارمنی و روس زندگی‌ می‌کنند.

 پرسمان قومیت‌ها در این کشور ِ تازه برپا شده چنان جدی بوده است که برای نمونه در سال 1384 مشاور وقت رئیس جمهوری آذربایجان (اران) در امور ملی در دیدار با نمایندگان اقلیت‌های قومی گفته بود که در صورت پیروزی مخالفان در انتخابات، تیره‌های غیر آذری برای بیرون رفتن از کشور تحت فشار قرار خواهند گرفت!

 با روی کار آمدن دولت نژادپرست «ایلچی بیگ» و سست نمودن حقوق تیره‌های اقلیت در سال 1992 تنش‌های قومی در جمهوری آذربایجان (اران) شد. برای نمونه کوشش برای راه اندازی جمهوری تالش – مغان و تلاش برای راه اندازی لزگستان بزرگ متشکل از لزگی‌های شمال آذربایجان (اران) و جنوب داغستان روسیه و بحران گنجه به رهبری سرهنگ صورت حسین‌اف. این سیاست‌های نژادپرستانه و قوم‌گرایانه هم‌چنان پس از روی کار آمدن حیدر علی‌اف دنبال می‌شود.

 در همین راستا در سرشناسی سال 2001 که دولت جمهوری آذربایجان منتشر کرده ، شمار تالشی‌ها - که نزدیک به 800 هزار نفر از مردم اران را تشکیل می‌دهند - کم‌تر از ارمنی‌های این کشور نوپا گزارش گردیده است.

 برپایه‌ی آمار روسیه در سال 1913 تالشیان 89398 نفر بودند. در سال 1949 شوروی شمار تالشیان جمهوری آذربایجان (اران) را 77323 نفر اعلام کرد که در برابر آمار پیشین کم شده است. در سال 1989 ادعا شد که جمعیت تالشیان جمهوری آذربایجان 21200 نفر است! این آمارهای شگفت و غیردانشیک، هم‌چنین پافشاری تالشان بر هویت ایرانی خود، به سادگی نشان می‌دهد که چه سیاست ویژه‌ی پان‌ترکیستی به دست دولت جمهوری آذربایجان (اران) پی‌گیری می‌شود.

 شوربختانه زبان تالشی در این چند ده سال واپسین با توجه به نداشتن الفبا و کوچانده شدن اقوام ایرانی ترک‌زبان به این بخش و وجود حاکمان ترک‌زبان، آسیب فراوان دیده و بیش‌تر بخش‌های تالشی‌زبان به مناطق ترکی‌زبان دگرگشته‌اند.

 در این زمینه بایسته است تا کشور ایران با توجه به سرمایه‌گذاری کلان دولت‌ها و گروه‌های پانترکیست در زمینه‌ی راه‌اندازی رسانه‌های گروهی و ماهواره‌ای قوم‌گرا، در راستای آموزش و پاسداری از زبان تالشی و تاکید بر هویت ملی در استان‌های تالشی‌نشین گام بردارد. این برنامه‌های تلوزیونی باید فراتر از مرزهای سیاسی باشد و جمعیت تالشی جمهوری آذربایجان (اران) را نیز شامل گردد. جمعیت تالشی‌زبان در استان‌های گیلان، اردبیل و جنوب جمهوری آذربایجان پراکنده‌ است.

هم‌چنین با توجه به نگرانی‌های مردم ایران و به ویژه میهن‌دوستان آذری، از رخنه‌ی گروهک‌ها و اندیشه‌های پان‌ترکیستی، پشتیبانی از میهن‌دوستان  و پژوهش‌گران تاریخ و فرهنگ یک‌پارچه‌ی و درهم تنیده‌ی آذری‌ها و دیگر تیره‌های ایرانی، بایا و شایا می‌نماید.


کاظمی، احمد 1385: «پان‌ترکسیم و پان آذریسم»، ابرار معاصر

+  تالشان روسپیدان تاریخ ایران

* هر گونه برداشت از داده‌های این تارنگار تنها با ذکر نام نویسنده و نشانی مجاز است.(کورش محسنی)



کلمات کلیدی :
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دانشنامه دوستداران ایران