آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در آخرین مصاحبه یک جمله گفت به این مضمون: «با نشان دادن « لولو» ی شورای امنیت، مردم ایران رو به قبله نمی شوند»
حالا جالبه که ببینیم این جمله که یک کلمه خاص ایرانی «لولو» و یک استعاره «رو به قبله شدن» رو در وجودش داره در زبانهای دیگه چطور ترجمه شده:
ترجمه نیوزویک: علی لاریجانی گفته است که اگر شورای امنیت مثل موجوداتی که بچه ها را می ترسانند ظاهر شود، مردم ایران به سوی قبله مسلمانان جهان دراز نمی کشند.
ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس: علی لاریجانی گفت که اگر شورای امنیت چیز ترسناکی را هم به ایرانیان نشان دهد، باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند.
ترجمه نشریه فرانسوی اومانیته: علی لاریجانی گفت که دراز کشیدن ایرانیان به سوی مرکز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد که آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یک داستان ایرانی است.
(راست و دروغش پای ابراهیم نبوی!)
برای من که جالب بود. امیدوارم که برای شما هم جالب باشه!
هرکه ما را یاد کرد، ایزد مر او را یار باد
هرکه ما را خوار کرد، از عمر برخوردار باد
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی کز باغ وصلش بشکفد بی خار باد
شهر اهواز مرکز استان خوزستان مدتی است که از سوی گروهی «احواز» یا «الاحواز» نامیده شده و آن گروهها مدعی مرکزیت این بخش از سرزمین عربستان ایران هستند. گذشته از بحثهای مربوط به بی اساسی این مدعا، در این نوشته به بررسی ریشه های نام اهواز می پردازیم.
1- احواز و ریشه معنایی آن:
برای این کلمه دو تعریف گفته شده، یکی اینکه این کلمه جمع "حاز" به معنای بدست آوردن است و دیگری اینکه این کلمه جمع "حوز" است. حوز در دایره المعارف المنجد بدین صورت معنی شده است: «حوز یعنی جایی که دور منطقه سد یا آب بند باشد. و همچنین به اولین شبی که پس از مدتی طولانی شتر به آب برسد گویند.»
2- اهواز و ریشه های تاریخی این نام:
در دوره عیلامیان در نزدیکی اهواز کنونی، شهری به نام "اوکسین" بر پا بوده که با اهواز قدیم تطبیق می کرده است. بنابراین می توان گفت که نخستین بانیان شهر اهواز، عیلامیان بوده اند. این شهر بعد ها خراب شد و اشکانیان آن را دوباره ساختند. پس از آن باز ویران شد و اردشیر بابکان آن را از نو ساخت.
شهر اهواز قدیم، که اهواز امروزی به جای آن بنا شده است، در زمان ساسانیان، "هرمزاردشیر" و "هوجستان واجار" (خوزستان بازار )نامیده می شد.( امام شوشتری، سید محمد علی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ص95 تا96 و نیز، افشار سیستانی، ایرج، خوزستان و تمدن دیرینه آن، ج1، ص 285)
مقدسی میگوید: و اهواز شهر بزرگی است، مردمش زرتشتی و مسلمان میباشند. ... اهواز انبار کالاها و فرآورده های خوزستان میباشد... بازرگانان و بیگانگان در این شهر سود بسیار میبرند. نام اهواز با کالاهای شکر و پارچه آن در همه جهان مشهور و به بزرگی معروف است و به همین جهت اعراب، این شهر را «سوق الاهواز» نامیده اند، یعنی بازار خوزستان. زندگانی برای بینوایان و فقرا در شهر اهواز از جهت خوراک و پوشاک بسیار آسان است. (امام، سید محمد کاظم، مهر، شماره 9، آذر 1344، ص542)
حمزه اصفهانی می نویسد: هرمز اردشیر نیز نام دو شهر است که اردشیر به هنگام تعیین حدود آنها، هر یک را به نامی مرکب از نام خود و خدای عز و جل (هرمز + اهورا مزدا) نامید و در یکی بازاریان و در دیگری بزرگان و اشراف را سکونت داد. شهر بازاریان نام دیگری هم گرفت، یعنی هوجستان واجار(که در نقشه هایی که در آن زمانها کشیده شده، معرب آن سوق الاهواز ثبت شده است.)... به هنگام آمدن مسلمان، شهر بزرگان[در جنگ] به دست آنان ویران گردید. (اصفهانی، حمزه بن حسن، تاریخ پیامبران و شاهان، ص 116، و نیز افشار سیستانی، همان کتاب، ص 285)
اهواز قدیم بوسیله نهر شاهگرد (شاه+گرد) به دو محله بزرگ تقسیم می شد: محله غربی که میان رودخانه و نهر واقع بود و به نام جزیره شهرت داشت و دیگری که محله شرقی که در پای کوه ساخته شده بود و... (امام شوشتری، سید محمد علی، همان کتاب، ص96 و نیز افشار سیستانی، ایرج، همان کتاب، ج1، ص285)
آثار بدست آمده در ویرانه های پیرامون شهراهوازکنونی، به دوره ساسانیان تعلق دارند. برخی بانی شهر اهواز را اردشیر بابکان وعده ای بنای آن را به شاپور نسبت می دهند(212 تا 217 م.). (مشکوتی، نصرا...، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، ص116 و نیز افشار سیستانی، ایرج، همان کتاب، ج1،ص285 و 286)
این شهر در زمان حیات باستانی خود، چشمه دانشمندان بسیاری بوده است که دانشگاه باستانی جندی (گندی) شاپور نمادی از آن است.
در اهواز ،آثار باستانی مانند سد اهواز قدیم یا سد شادروان که در بعضی مواقع آثاری از آن از زیر آب کارون نمایان می شود و گورستان های زرتشتیان یافت می شود. در کوهستانهای شرق اهواز دخمه هایی تراشیده اند که آرامگاه زرتشتیان اهواز در دوران پیش از اسلام بوده است. وضع موجود دخمه ها چنین می نماید که آنها ابتدا معبد بوده اند و بعدها مدفن مردگان شده اند. نظیر این دخمه ها در کوههای رامهرمز و شوشتر و.. دیده می شوند.(افشار سیستانی، ایرج، همان کتاب، ج1،ص287)
اهواز تا اواخر سده 5 ه.ق. آباد بود و پس از ان رو به خرابی گذاشت و پس از اینکه خاندان برسق (امرای خوزستان) پایتخت خود را از اهواز به شوشتر انتقال دادند، شهر اهواز شهرت و اهمیت خود را از دست داد. بدان حد که تا یکی دو سده اخیر، جز نامش، چیزی در محل آن وجود نداشت.
در زمان ناصر الدین شاه قاجار شهر جدید اهواز ساخته شد که با مهاجران زیادی از دزفول(دژپل) و شوشتر، بهبهان و سایر شهر های استان به شهری بزرگ و مهم تبدیل شد. در آن زمان نام این شهر با نام شاه آن زمان "ناصریه" گذاشته شد که در زمان رضاشاه، نام باستانی آن بدان برگردانده شد.
روزنامه تایمز لندن در شماره مورخ 11 ژوئیه 1889 م. خود به نقل از رئیس کمپانی کشتیهای بازرگانی فرات و دجله مینویسد: «جمعیت اهواز در سال 1889 م. (1268 ه.ش.) بیش از 200 نفر نبوده که آنها هم در خانه های حصیری و کپری زندگی می کرده اند.» (افشار سیستانی، ایرج،همان کتاب، ج2، ص 844)
پس از اجرای سیاست ساکن کردن عشایر، در زمان رضاخان، عشایر لر، عرب و بختیاری زیادی در اهواز ساکن گردیدند. در زمان جنگ تحمیلی نیز تعداد زیادی از عشایر جنگزده عرب زبان، به ویژه از سوسنگرد، در این شهر اسکان یافتند.
«اقلیت های مذهبی و ملی از قبیل ارمنی، دزفولی، شوشتری، عرب و شیرازی در اهواز زندگی می کنند.»( سعدیان، عبدالحسین، سرزمین و مردم ایران،ص 483)
شهر اهواز به واسطه موقعیت صنعتی آن بخصوص در پیش از انقلاب، پذیرای اندک مهاجرانی از سراسر ایران بوده است، کرد ها، شیرازی ها، اصفهانی ها و... بوده است.
هم اکنون زبان رایج در شهر اهواز، فارسی بدون لهجه می باشد و زبان های عربی میان عرب زبانها و لری و.. نیز رواج دارد.
با این تفاصیل فکر میکنم بهتر بتوان در مورد صحبت ابتدایی این نوشته فکر کرد.
شاد و پیروز باشید.
تقدیم به مجتبی ماهشهری!
بندرماهشهر یکی از بنادر قدیمی و تاریخی کرانه خلیج فارس است. در تاریخ آمده است که این سرزمین در دوران ساسانیان و قبل از آن این منطقه به "ماچول" و در زمانی به اسم "مهروبان" معروف بوده است.
در مورد کلمه مهروبان آنچه که به نظر میرسد این است که این کلمه ترکیبی از دو کلمه "ماهی" و "روبیان" (میگو) است. این دو کلمه هر دو فارسی است و به نظر میرسد بدلیل اینکه این منطقه بندری است که سابقه تاریخی در ماهیگیری داشته است به آن اطلاق شده باشد.
با نگاهی به شباهت کلمات "ماچول" و "معشور" به آسانی میتوان دریافت که معشور در حقیقت شکل عربی شده همان ماچول تاریخی است. کلمه معشور کلمه ای به ظاهر عربی است اما هیچ معنای خاصی در این زبان ندارد.
آنکه بعضی از افراد معشور را ترکیبی از دو کلمه "ماء" به معنای آب و "شور" میدانند و استدلال میکنند که معشور به معنای مکانی است که آب شور در آن جاری است مطمئنا استدلال موجهی ندارند زیرا که ترکیبی از دو کلمه فارسی و عربی و نامیدن مکانی با چنین کلمه ای در هیچ منطقه ای دیده نشده است.
ابن بطوطه نیز از این منطقه به نام ماچول یاد کرده و تاکید کرده است که معشور همان ماچول است.
اما توصیفاتی که برای این منطقه در برخی از کتب تاریخی آمده به این شرح است:
· ناصرخسرو قبادیانی میگوید: "مهروبان شهری بزرگ میباشد. در کنار دریا جا دارد و در آن بازاری بزرگ و مسجدی نیکو یافتم و آب ایشان از باران و آب انبار و بعضی با چاه و کاریز آب میگرفته تارفع نیازمندیها بشود.
در این شهر سه کاروانسرای بزرگ ساخته اند، هریک از آن چون حصاری است محکم و عالی و در مسجد آدینه آنجا بر منبر، نام یعقوب لیث نوشته شده است."
· حمدالله مستوفی میگوید: "به فاصله کمی از رودخانه زهره که به تازگی به رودخانه طاب موسوم شده، میباشد و بندر مهروبان در مرز غربی فارس واقع گردیده و این شهر لنگرگاه اولین بندری بوده که کشتیها وقتی از بصره از طریق اروندرود به طرف هند بیرون می رفته اند به بندر مهروبان میرسیدند و این بند ارجان نیز نامیده میشده است که در قرن چهارم هجری شهری آباد بوده که در آن منبر و محراب و بازار وجود داشته است."
به هرحال این شهر که در طول تاریخ مهروبان، ماچول و ماچوله و نیز معشور نام داشته است در سال 1344 با تصویب هیات وزیران به بندر ماهشهر تغییر نام یافت.
در این زمینه میتوانید به منابع زیر مراجعه کنید:
1- جغرافیای تاریخی سرزمین خوزستان نوشته عباس میریان، ص518
2-نزهه القلوب نوشته حمدالله مستوفی، ص 131
3- سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ص163
4- نگاهی به خوزستان نوشته ایرج افشار سیستانی، ص394
5- خوزستان و تمدن دیرینه آن نوشته ایرج افشار سیستانی صص 855 - 853
پی نوشته ها:
1- چندی پیش با دوستی بحثی در مورد نوشته های من پیش آمده بود و او اعتقاد داشت که این مساله درست که شهرهای خوزستان ریشه های فارسی دارند اما به هرحال این شهرها در دوره ای تاریخی و به هر دلیلی این مناطق نامی عربی به خود گرفته اند. به نظر او چرا از بین مناطقی که اسمی غیرفارسی دارند فقط باید اسامی عربی به فارسی تبدیل شوند؟ من توضیحی برای این مساله ندارم اما به نظرم تبدیل اسامی در کلیه نقاط کشوری که زبان رسمی ان فارسی است به اسامی فارسی یک مساله کاملا طبیعی است. اما برای از بین رفتن هرگونه شبهه ای و نیز برای رفع هرگونه تبعیضی باید این تغییرات در کل کشور اجرا شود.
آقا شما رو به خدا دیگه در این مورد از من نخواهید که نظرم رو در این مورد بگم! نظر کلی من همینه و من فقط نقل تاریخ میکنم.
2- یک مدته به نظر میاد تنبل شدم. درسته؟ نه درست نیست! حقیقتش اینه که در جای دیگه ای غیر از وبلاگستان مشغول کارهای اینترنتی شدم.
بله مدتیه که شدم جزء نویسنده های فارسی زبان دایره المعارف بین المللی و اینترنتی ویکی پدیا که نویسنده هایی از همه جای دنیا و به همه زبانهای رایج سعی در پربار کردنش دارند. دلم میخواد که بتونم حداقل در مورد فرهنگ و تاریخ ایران و بوِیژه این منطقه مقالات خوبی رو اونجا بنویسم. اگر شما هم میتونید در این راه کمک کنید. یک لحظه هم درنگ نکنید!
شاد و سلامت باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ